طیف کثیری از مفسران و متکلمان در مسئله اعجاز قرآن، تنها اعجاز بیانی، بلاغت و فصاحت قرآن را پررنگ کرده و در این باره کتابها نوشته و رسالهها تألیف کردهاند. این تکرار و تأکید بر این مطالب موجب شده که ظاهر الفاظ اهمیت بیشتری پیدا کرده و این تلقی به وجود آید که فضیلت و برتری قرآن از سایر کتابها در فصاحت و بلاغت و به طور کلی در نظم الفاظ آن است. در این نوشتار با ارائه گزارشی، تاریخچه این دیدگاه بیان شده و سپس با بیان نکاتی سعی کردهایم از طرفی این دیدگاه که اصلیترین و یا تنهاترین وجه اعجاز قرآن را اعجاز بیانی میداند، نقد کرده و از طرف دیگر با ارائه معیارهایی بیان کنیم که اعجاز قرآن ذاتاً ناظر به محتوای بینظیر آن است و فصاحت و بلاغت، امّی بودن آورنده آن و سایر وجوه دیگر مایه تأکید این اعجاز میباشد. قائلان به قول اعجاز بیانی از این نکته غفلت کردهاند که خدای متعال و همچنین ائمه اطهار(ع) به هنگام توصیف قرآن، از فصاحت و بلاغت آن نمیگویند، بلکه آن چیزی که دخیل در تحدیش میدانند، این است که قرآن نور، رحمت، هدایت، حکمت، موعظت، برهان و تبیان هر چیز است و هیچ اختلافی در آن نیست و مسئله بلاغت را به طور صریح ذکر نفرموده است. البته قرآن کریم از حیث فصاحت و بلاغت خارق العاده است و بشر از این حیث نیز نمیتواند با قرآن برابری کند، امّا فصاحت و بلاغت، مربوط به ظاهر الفاظ و قالب معانی و معارف بلندی است که این کتاب آسمانی بدان موصوف است. این مطلب این ضرورت را میطلبد که در خصوص جنبههای معنوی قرآن کریم، پژوهشهای بیشتری صورت گیرد.