هدف از این مقاله بررسی کنش گفتهپردازی در روایت «حضرت آدم» از کتاب «قصههای قرآن» است. تلاش این است تا نشان دهیم نقش فراراوی در بازگویی این داستان به چه شکل است و معنا در این گفتمانها چگونه تولید میشود. برای تحلیل این قصه، از طرفی با مدد گرفتن از روش روایتشناسی «لینتولت» سطوح مختلف داستان را که هم وجوه انتزاعی و هم وجوه ملموس آن را دربر میگیرد، تجزیه کرده، فراراوی، راوی، کنشگران و مخاطب را نشان میدهیم و از سوی دیگر، با سود جستن از روش نشانه ـ معناشناسی «گرمس» به بررسی تولید معنا از طریق کشف پیرنگ، موقعیتهای روایی و طرحواره کنشگران یا نحو روایت میپردازیم. این الگوها علاوه بر مشخص کردن سطوح مختلف روایت، فراتر از یک تحلیل ساده عمل کرده و جایگاه کنشگران و نقش آنها را به صورت ویژه نمایان میسازند. در ضمن استفاده از لایه لایه کردن متن یکی از فنون روایی است که باعث میشود نویسنده بتواند نوعی سیالیت و پویایی در متن پدید آورد. در یکی از این لایهها، فراراوی قرار گرفته است که نقش قابل توجهی در القاء ایدئولوژی و نزدیک یا دور کردن فرامخاطب به باوری اجتماعی، فرهنگی و مذهبی ایفا میکند. این الگوها علاوه بر در نظر گرفتن تمام وجوه یک متنِ روائیِ ادبی، میتوانند فراتر از یک تحلیل روائی ساده رفته و ایدئولوژی اثر، بافت اجتماعی ـ فرهنگی آن و همچنین میزان دریافت این متن بوسیلة خواننده را دربر گیرند.